سرویس جهان مشرق- اگرچه روزی در آمریکا شب نمیشود مگر آنکه یک افسر سفیدپوست پلیس در آن روز یک شهروند سیاهپوست را کشته باشد، اما قطعاً همه این قتلها رسانهای و خبرساز نمیشود؛ مگر آنکه فیلم رفتار وحشیانه یک پلیس با یک سیاهپوست توسط دوربین گوشیهای هوشمند ضبط شود و به فاصله تنها چند ساعت میلیونها نفر آن را ببینند. این همان اتفاقی بود که طی روزهای گذشته در مورد «آلتون استرلینگ» و «فیلاندو کاستیل» افتاد.
انتشار فیلم قتل این دو توسط نیروهای پلیس آمریکا برای چندمین بار طی یکی دو سال گذشته، موجی از اعتراضات مردمی را علیه خشونت پلیس به راه انداخت. با این حال، اینبار بلافاصله پس از آغاز شورشهای مدنی، اتفاقی افتاد که کمسابقه بود. به فاصله یک روز از مرگ کاستیل و در حالی که مردم تظاهراتهای مسالمتآمیز برگزار میکردند، به یکباره 5 افسر پلیس در دالاس توسط یک تکتیرانداز کشته و 7 افسر دیگر نیز زخمی شدند. این اتفاق که میتواند خیلی زود آتش خشم مردم علیه نژادپرستی پلیس را خاموش کند، از جنبههای مختلفی مشکوک است [در همینباره میتوانید به این منبع (انگلیسی) مراجعه کنید].
خبرنگار سرویس جهان مشرق برای بررسی همین جنبهها که احتمال «پرچم دروغین» بودن عملیات قتل نیروهای پلیس در دالاس را بالا میبرد با «توماس دیشاو» خبرنگار، کارشناس و تحلیلگر آمریکایی گفتوگو کرده است. دیشاو ضمن رد این احتمال که تنها یک نفر بتواند این همه افسر پلیس را بکشد و زخمی کند، سرنوشت نامعلوم مظنونان دیگر حادثه که توسط پلیس دستگیر شدند، برگزاری مانور مقابله با تیراندازی به فاصله کمی قبل از عملیات واقعی در دالاس، و همینطور باقی نماندن هیچ رد پایی از انگیزه ضارب را دلایلی میداند که نشان میدهند دولت آمریکا تلاش در کنترل روایتی داشته است که از حادثه دالاس برای مردم تعریف میشود. آنچه در ادامه میخوانید، متن مصاحبه مشرق با توماس دیشاو است.
آنچه در دالاس رخ داد و ماجرای کشته شدن 5 افسر پلیس به دست تنها یک نفر و روایت رسمی دولت آمریکا در اینباره جنبههای مبهم زیادی دارد. به نظر شما چه اندازه میتوان روایت واشنگتن و رسانههای جمعی آمریکایی را در اینباره مطابق با واقعیت دانست؟
دلایل زیادی وجود دارد که موجب میشود باور این روایت دشوار باشد. اولاً من فکر نمیکنم یک ضارب به تنهایی بتواند در عرض چند دقیقه 5 افسر پلیس را بکشد و 7 نفر دیگر را زخمی کند. قطعاً این ضارب (یا ضاربها) از «کمکهای اضافی» برخوردار بوده است. ممکن است یک آژانس دولتی که بودجه سیاه از جایی دریافت میکند، به این فرد کمک کرده باشد. آنچه مسلم است اینکه یک نفر به هیچ عنوان نمی توانسته دست به چنین اقدامی زده باشد.
دومین مسئله این است که هیچکس اکنون نمیداند چه اتفاقی برای سه مظنون دیگری افتاده که همزمان با حادثه تیراندازی و در حالی دستگیر شدند که با یک خودروی مشکلی مرسدس بنز از صحنه حادثه فرار میکردند. چرا کسی در اینباره توضیحی نمیدهد و نمیگوید که ارتباط احتمالی این افراد با تیراندازی به پلیس و با فردی که به عنوان ضارب معرفی شده چیست؟
دلیل سوم برای بیاعتمادی به روایت رسمی دولت آمریکا، مانور مقابله با عملیات تروریستیای است که 8 روز قبل از تیراندازی در دالاس در منطقهای نزدیک به این شهر، برگزار شده بود. چگونه ممکن است هر بار که میگویند یک عملیات تروریستی رخ داده، دقیقاً چند روز یا حتی چند ساعت قبل «به طور اتفاقی» یک مانور مقابله با همان سناریو در همان منطقه عملیات اصلی یا جایی نزدیک به آن برگزار شده باشد؟
یکی از موضوعات دیگری که جای شک و شبهه دارد، استفاده از یک ربات برای کشتن ضارب است. پلیس تصمیم گرفته بود بدون آنکه تلاش کند با مظنون مذاکره کند، صرفاً یک ربات را با یک بمب به درون ساختمان بفرستد و ضارب را بکشد. به این ترتیب ضارب نه میتوانست انگیزه خود را بیان کند، نه از خود دفاع کند، و نه احتمالاً حرفی بزند که میتوانست برای مقامات آمریکایی [و افرادی که شاید به او دستور داده یا کمک کرده بودند]، دردسرساز شود. به این ترتیب هیچ روایتی نمیتوانست مطرح شود، جز روایتی که اداره پلیس دالاس و دولت آمریکا دوست داشتند به گوش مردم برسد.
کشته شدن سیاهپوستان به دست پلیس آمریکا اتفاق تازهای نیست. چه عاملی موجب شد تا مردم در اعتراض به قتل استرلینگ و کاستیل به خیابانها بیایند؟
تنها چیزی که این قتلها را از قتلهای مشابه متمایز کرده ضبط و انتشار گسترده فیلمهایی بود که از این اتفاقات گرفته شده بود. به طور خاص، یکی از این فیلمها که بعد از حادثه در اینترنت منتشر شد و یکی دیگر که همزمان و به صورت زنده در فضای مجازی قرار گرفت. گوشیهای هوشمند با قابلیت فیلمبرداری لحظهای و شبکههای اجتماعی با گستردگی مخاطبانشان، قاعده بازی را تغییر دادهاند. اکنون هر شهروندی میتواند موارد خشونت و فساد پلیس را با گوشی همراه خود ثبت و در شبکههای اجتماعی با میلیونها نفر به اشتراک بگذارد. در نتیجه همین آگاه شدن مردم است که اکنون آمریکاییها از خشونت غیرقابلکنترل پلیس کشورشان واقعاً خسته شدهاند و در اعتراض به آن به خیابانها میآیند.
طبق گزارش مقامات پلیس، ضارب گفته که اینجا «پایان کار است» چون او بمبهایی را در سراسر دالاس کار گذاشته است و آنها را منفجر خواهد کرد. به نظر شما و با توجه به اینکه پلیس خیلی زود گفت که خبری از بمبگذاری نبوده است، گزارشهایی مانند این، که بیشتر شبیه به فیلمنامههای هالیوودی است، واقعیت دارند؟
من اطلاعی ندارم که ضارب چنین اظهاراتی را مطرح کرده یا نه، اما فکر میکنم این احتمال وجود دارد که نیروهای پلیس در آن موقعیت و شرایط حساس، واقعاً نگرانیهای مشروعی در اینباره داشته باشند. در عین حال من فکر میکنم یک نکته در اینجا نادیده گرفته شده است. هدف از بزرگنمایی حادثه دالاس میتواند علاوه بر ممانعت از گسترش اعتراضات به خشونت پلیس علیه سیاهپوستان، منحرف کردن اذهان عمومی از تصمیم جنجالی افبیآی درباره عدم پیگرد قانونی هیلاری کلینتون در ماجرای استفاده از ایمیل شخصیاش باشد. مردم آمریکا از این تصمیم افبیآی بسیار عصبانی هستند و یکی از راههای فراموشی این عصبانیت برخورد با یک تراژدی بزرگتر بود.
به نظر شما چه دلیلی پشت خشونت پلیس علیه سیاهپوستان وجود دارد؟ آیا تبعیض نژادی و اعتقاد به برتری سفیدپوستها دلیل اصلی است، یا اینکه پلیس آمریکا در مواجهه با سیاهپوستان واقعاً اینقدر از جان خود میترسد که راحت دست به اسلحه میبرد؟
دلایل پشت این قتلها مختلف هستند. یکی از دلایلی که این روزها هم [پس از کشتار اورلاندو] بسیار مطرح شده، قوانین کنترل سلاح در آمریکاست. این دلیل قطعاً یکی از مهمترین دلایل است، چون وقتی سلاح در کشور زیاد باشد، امنیت کم میشود و نیروهای پلیس از ترس جان خود ریسک نمیکنند و در صورت احساس کوچکترین خطری، میخواهند قبل از آنکه خودشان مورد اصابت گلوله قرار بگیرند، طرف مقابل را مجروح کنند یا حتی بکشند. یکی از دلایل اینکه دولت فدرال هم سالهاست تلاش میکند تا مردم آمریکا را خلعسلاح کند، همین است.
اگر فاکتور مسلح بودن مردم را نادیده بگیریم، به عقیده من آمریکاییها دیگر مانند قدیم نیست که از همه سیاهپوستان بترسند. در حال حاضر برای اکثریت مردم در آمریکا هیچ اهمیتی ندارد که رنگ پوست یا حتی دین شما چیست. با این وجود، در 99 درصد موارد، این رسانهها و دولت آمریکا هستند که سیاهپوست و سفیدپوست را مقابل یکدیگر میگذارند و از این طریق ما را بازی میدهند.
در پی حوادثی مانند قتل «مایکل براون» به دست افسران سفیدپوست پلیس، شاهد قیامهای مردمی در سراسر آمریکا بودیم. آیا اینبار هم ممکن است یک قیام مشابه یا حتی چنانکه نیویورکپست نوشته بود «جنگ داخلی» در آمریکا رخ دهد؟
بله. من فکر میکنم احتمال زیادی دارد که اینبار هم دورهای از شورشهای مدنی در آمریکا آغاز شود، اما بعید میدانم حاصل این شورشها یک جنبش یکپارچه توسط مردم باشد. به احتمال زیاد اینبار «جورج سوروس» و گروههای تاریک دیگری بودجه این قیام را تأمین خواهند کرد که میخواهند آمریکا را از بین ببرند؛ از جمله دولت کنونی.
بسیاری از افراد درون دولت و دستگاه قدرت آمریکا این شبها رؤیایی میبینند که در آن شورشهای گسترده علیه نژادپرستی صورت میگیرد، انتخابات ریاستجمهوری آینده به حالت تعلیق درمیآید و نهایتاً مردم مجبور میشوند اوباما را برای یک دوره دیگر ریاستجمهوری بپذیرند؛ دوره سومی که کاملاً خلاف قانون اساسی آمریکاست، اما ترس از دونالد ترامپ بسیاری را به سوی این نقض قانون سوق داده است [برای اطلاع بیشتر درباره دوره سوم ریاستجمهوری اوباما میتوانید به این منابع (انگلیسی) مراجعه کنید: اینجا، اینجا، اینجا و اینجا].
اوباما دستور داده تا پرچمهای آمریکا بر فراز کاخ سفید و ساختمانهای دولتی این کشور حتی در کشورهای دیگر، به احترام قربانیان حادثه دالاس، تا 12 جولای (22 تیر) نیمهافراشته باشند. به نظر شما چرا چنین دستوری درباره صدها سیاهپوستی که هر سال توسط پلیس آمریکا کشته میشوند و یا هزاران غیرنظامی در پاکستان و افغانستان و کشورهای دیگر که توسط پهپادهای این کشور قتلعام میشوند صادر نمیشود؟
این دستور هم صرفاً ترفند دیگری برای انحراف اذهان عمومی و بازی با احساسات مردم است. میخواهند این حادثه را بزرگ و تأثیرگذار جلوه دهند تا مردم به اتفاقات دیگری که در اطرافشان میافتد توجه نکنند. من فکر میکنم باید کسی پیدا شود و پرزیدنت اوبامای برنده جایزه صلح نوبل را به خاطر امضا پای دستور کشتار هزاران نفر با پهپادهای آمریکایی زیر سؤال ببرد. وی در جریان جنگ جعلیاش علیه تروریسم، هزاران مرد، زن و کودک بیگناه را قتلعام کرده است. اکثریت مردم آمریکا امروز از جنگ علیه تروریسم خسته شدهاند و دروغهای دولت برایشان نخنما شده است.